داریوش (شاهد ماجرا): اين حادثه حوالی وزارت بازرگانی که تقريباً در ۱۰۰ متری ميدان ولی عصر است رخ داد و ما آنجا بوديم.
آقای داريوش! آيا شما زير گرفته شدن يکی از معترضان را به وسيله خودرو نيروهای انتظامی به چشم خود ديديد؟
بله، من از معدود کسانی بودم که درست در جريان اين اتفاق بودم. عدهای از مردم که به ميدان ولی عصر آمدند، میگفتند «ولی عصر آزاد شد الله اکبر» و يک نفر حتی روی کيوسک پاسگاه رفت و پرچم يا حسين را تکان میداد و همه مردم میگفتند «يا حسين ميرحسين».
خواهرم همراه من بود و من برای محافظت از او به شدت مراقب اين طرف و آن طرف بودم. بيشتر مردمی که در ميدان ولی عصر بود رفتند سر کريم خان به سمت هفت تير ايستادند. من يک لحظه رفتم روی بلندی وسط خيابان را نگاه کردم و ديدم موتورسواران زيادی آن پايين هستند. من و چند نفر ديگر به سمت مردم آمديم و گفتيم فرار کنيد موتورسواران آمدند، چون آن روز نيروها به شدت حالت تهاجمی داشتند و وقتی از فاصله زياد هم آنها را میديديم فرار میکرديم.
وقتی من و خواهرم میخواستيم برويم، صدايی شنيدم و برگشتم نگاه کردم، ديدم يک وانت نيروی انتظامی با سرعت بسيار زياد از طرف مخالف درحال حرکت است. دست خواهرم را گرفتم و کشيدم روی سکويی که وسط ميدان ولی عصر قرار دارد، البته چون دور ميدان را ديوار کشيده بودند نمیتوانستيم برويم وسط ميدان بنابراين خودمان را چسبانديم به ديواره.
وانت که نزديک شد يک ترمز شديد زد و رفت روی جدول ميدان و داشت دنده عقب میگرفت که ديدم يک وانت ديگر آمد. من خواهرم را محکم در بغل گرفتم و به نرده چسبيديم. ماشين دوم با سرعت آمد و مردم که اصلاً فکر نمیکردند اين ماشين بخواهد اين کار را بکند در حال فرار دستهای خود را از پشت سمت وانت گرفتند. وانتهايی که تور فلزی جلوی آنها بسته بودند به طرف مردم میآمدند، من تنها کاری که توانستم بکنم اين بود که فرياد بزنم «مردم مواظب باشيد»، ولی من با چشمهای خودم به طور دقيق ديدم که يک نفر زير چرخهای ماشين رفت.
من فرياد میزدم «نکشش برگرد نکن» که مردم متوجه شدند و شروع کردند فرياد زدن و چيزهايی را به طرف وانتها پرتاب کردن. من خودم ديدم که يک نفر رفت زير چرخ ماشين و وقتی وانت دنده عقب گرفت دقيقاً از روی سينه او رد شد ومن آن فرد را ديدم که دست و پايش زير چرخ ماشين تکان میخورد.
اين وانتها دقيقاً با اين هدف آمده بودند که مردم را زير بگيرند، چون بعد از اين که وانت دنده عقب گرفت، دنده را عوض کرد و دوباره از روی آن شخص رد شد. هنوز جسد آن فرد جلوی چشمم است در حالی که داشت زير چرخها تکان میخورد. دوباره همين عمل تکرار شد.
من ۳۰ سال سن دارم و فکر نمیکردم در زندگی اين قدر منقلب شوم، ولی اين صحنه وحشتناک بود. همين طور که خواهرم را بغل کرده بودم چون زانوانم توان نداشت همان جا نشستم و فرياد زدم «نکن او را کشتيد» و بعد به فکرم رسيد خواهرم را از اين مخمصه بيرون ببرم، چون فکر کردم شايد اين حادثه دوباره تکرار شود.
وقتی ما میخواستيم فرار کنيم ديدم يک نفر که پايش شکسته بود و گويا استخوانش بيرون آمده بود، به من گفت بيا کمکم کن ولی من نتوانستم چون میخواستم خواهرم را نجات بدهم و ديگر يادم نمیآيد چه اتفاقی افتاد.
شما شاهد عبور يک خودروی نيروی انتظامی از روی يکی از معترضين بوديد؟
بله، اولين وانتی که آمد اصلاً با مردم برخوردی نکرد، ولی يکی از دوستانم تعريف میکرد که ديده است همين وانت اولی وقتی رفت روی جدول، خورد به پای همان شخصی که پايش شکسته بود.
نيروی انتظامی مرتب اطلاعيه صادر میکند که در ميدان ولی عصر اصلاً کسی کشته نشده، ولی من با چشم خودم اين صحنه را ديدم. خواهش میکنم نگذاريد خون اين شخص پايمال شود. اين صحنه حتی وحشيانهتر و فجيعتر از کشته شدن ندا آقاسلطان بود، حيوان را هم اين طور با ماشين زير نمیگيرند.
تمنا میکنم نسبت به اين مورد حساسيت به خرج دهيد، چون اگر چنين چيزی متداول شود از اين به بعد مردم را میکشند و میگويند تصادف رانندگی بود. ببينيد چقدر راحت دارند از گردن خود باز میکنند و میگويند اصلاً چنين ماشينی وجود نداشته و اين ماجرا ساخته و پرداخته رسانههای خارجی است.
0 نظرات