گوشه ای از شقاوت وزارت اطلاعات حکومت اسلامی


ساعت ۹.۵ دقیقه شنبه شب ۳۰ آبان ماه ۱۳۷۷ زنگ خانه داریوش فروهر به صدا در آمد.داریوش فروهر که به تازگی از بستر جراحی برخاسته و گرفتار آنفولانزای شدیدی بود٬در را گشود.دو مرد٬ابوالفضل مسلمی و مهرداد عالیخانی٬با عنوان دروغین افسران نیروی انتظامی خونسردانه به فروهر گفتند که بر اساس گزارش های دریافتی با اتومبیل رنوی فروهر سرقتی صورت گرفته است.فروهر تنها پاسخ داد ((اما من داریوش فروهر هستم))٬و همین یک استدلال را برای مجاب کردن ماموران و پی بردن به اشتباهشان کافی دانست. عالیخانی گفت:((شما را می شناسیم ولی ماموریم و معذور.)) مسلمی هم نامه ای جعلی را با مهر و امضای نیروی اتظامی به فروهر نشان داد که در ان موضوع سرقت به همراه شماره ماشین قید شده بود. فروهر نامه را گرفت و شماره مندرج در آن را با دقت با شماره رنویی که در حیاط پارک شده بود٬تطبیق داد.آنگاه آن دو را به داخل خانه دعوت کرد تا موضوع روشن شود.میزبان جلوتر رفت تا میهمانان را راهنمایی کند.آن دو در را پشت سر خود نبستند.در این هنگام چند نفر دیگر نیز در سکوت و یکی یکی وارد خانه شدند .در اثنایی که فروهر جلو در ورودی ساختمان خانه سرگرم گفت و گو با آن دو نفر بود٬پروانه فروهر٬ همسرش٬روی پله ها ایستاده بود.داریوش از او پرسید که اتومبیل را برای تعمیر به کدام تعمیرگاه برده است و خود توضیح داد که احتمالا آنها از اتومبیل سوء استفاده کرده اند.پروانه نیز تعجب کرد.عالیخانی٬مسلمی و صفایی پور به همراه فروهر وارد ساختمان منزل شدند یکی دو نفر دیگر هم در حیاط خود را سرگرم ور رفتن با اتومبیل رنو نشان دادند .فروهر روی یکی از صندلی های اطاق کار خود نشسته بود و عالیخانی که روبروی او نشسته بود٬سر صحبت را پیرامون مسائل سیاسی روز با او باز کرد.لحظاتی بعد ابوالفضل مسلمی٬بنابر نقشه قبلی٬رو به پروانه گفت که چون از جهت رعایت تشریفات قانونی باید یک بازرسی صوری هم از خانه به عمل آید٬اگر اشکالی ندارد طبقه بالا را هم ببینند و به این بهانه از وی خواست برای بازدید از طبقه بالا به عنوان صاحبخانه٬او وعلی صفایی پور را همراهی کند.در حالی که فروهر پشت به در ورودی با عالیخانی مشغول گفت و گو بود٬سه نفر از کسانی که بیرون ساختمان بودند وارد اتاق شدند.چنانکه در رای قاضی عقیقی آمده محمد حسین اثنی عشر یک دست داریوش را گرفت٬مصطفی هاشمی گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت و وقتی که داریوش بیهوش شد٬محمود جعفرزاده ۲۶ ضربه کارد بر پیکر او وارد آورد.
چند دقیقه بعد صحنه مرگ در طبقه بالا تکرار می شود.فلاح سر تیم عملیات داخل خانه بالا رفت.صفایی پور از او پرسید:((عملیات را شروع بکنیم یا نه)) و فلاح به مسلمی دستور داد :((شروع کنید)) صفایی پور ار پشت٬گردن و دهان و مسلمی دست های پروانه را گرفتند٬هاشمی این بار نیز گاز آغشته به مواد بیهوشی را بر دهان و بینی او گذاشت.پس از آنکه از بیهوشی پروانه مطمئن شدند علی محسنی ۲۵ ضربه کارد بر قلب او فرود می آورد.

بايگانی وبلاگ